به نام خدا

دیروز عصر باز هم فضای کتابخانه و بالاخص بخش کودک با حضور بچه ها جانی تازه گرفت. بچه ها آمدند از سنین 5 تا 8 سال. برایشان قصه گفتم، و از آنها هم خواستم، قصه کتاب هایی که خوانده بودند را تعریف کنند. کیمیا با وجود این که خواندن نمی دانست، اما کتاب قصه ای را که مادرش آن را برایش خوانده بود، باز کرد و از روی تصاویر آن قصه اش را برای بچه ها گفت، جالب بود. نازنین 8 ساله هم قصه ای را که خودش نوشته بود، برای بچه ها خواند. بازی هم کردیم. بازی قدیمی نون بیار کباب ببر. شعر هم خواندیم، و سپس نقاشی کشیدیم. نقاشی موشی که قالب پنیری در دست داشت. بچه ها خیلی خوشحال و سرحال شدند. ما هم از حضور آنها در این هفته کلی انرژی گرفتیم.